به گزارش اقتصادران، پیمان مولوی طی یادداشتی در روزنامه تعادل نوشت:
پس از ماجرای اختلاس گسترده از ایرانیان توسط کوروش کمپانی، بسیاری از تحلیلگران علوم مختلف تلاش کردند مبتنی بر حوزه فعالیت خود تفسیری از چرایی بروز یک چنین حوادثی بدهند.برخی اشاره کردند، گسترش فقر و بروز مشکلات عدیده، ریشه بروز این نوع اختلاسها و کلاهبرداریهاست.گروه دیگری هم از کارشناسان اشاره کردند به دلیل فقدان نظارتهای لازم است که این نوع حوادث تلخ بروز میکند. بد نیست به ارتباطی که خود من با این کمپانی داشتم، اشاره کنم:
۱) مدتی قبل یکی از مراجعهکنندگان که مشاورههای اقتصادی از من دریافت میکند، عنوان کرد قصد دارد سرمایهگذاری بزرگی در کوروش کمپانی انجام دهد! برای نخستینبار بود که این نام به گوشم میخورد، با توضیحات بیشتر این فرد متوجه شدم، این کمپانی گوشیهای آیفون۴۰میلیونی را با قیمت ۲۰میلیون تومانی به مردم تحویل میدهد. بلافاصله از فرد مراجعهکننده پرسیدم: «مگر این کمپانی از چشم و آبروی شما خوشش میآید که موبایل ۴۰میلیون تومانی را ۲۰میلیون میدهد؟ چرا باید فردی ۹۰۰دلار برای آیفون ۱۳ بدهد بعد با هزینههای جانبی آن را ۲۰میلیون بفروشد.» نهایتا فرد مراجعهکننده را از سرمایهگذاری در این کمپانی منصرف کردم، اما متاسفانه صدای کارشناسان و متخصصان در جامعه طنینانداز نیست. در واقع مردم بیشتر گوش به تبلیغات سلبریتیها و اینفلوئنسرها دوختهاند تا نغمههای تخصصی و واقعی.
۲) نخستین دلیلی که برای بروز این نوع حوادث میتوان برشمرد، طمع برخی افراد است. طمع است که انسان را به سمت رفتارهای غیرمتعارف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… سوق میدهد. البته این حوادث مختص ایران نیست و در بسیاری از کشورهای جهان سابقه دارد. فردی به نام «مداف» ۶۴میلیارد دلار در بازارهای مالی جهانی کلاهبرداری کرده بود. داستان زندگی این فرد درسی است که همه باید از آن با خبر شوند.سود اغواکننده، روایتسازیهای جعلی و استفاده از اضطرار مردم، دلایلی است که باعث شکلگیری حوادثی از این دست میشود. واقع آن است که مردم ایران با شرایط اقتصادی دشواری دست به گریبان هستند. هر روز از ارزش پول ملی ایرانیان کاسته میشود و مردم همواره چشم به پیرامون خود دوختهاند تا ریال خود را به سودهای افزونتر بدل کنند. سوداگران و سودجویان از این اضطرار عمومی سوءاستفاده میکنند تا درآمد بیشتری کسب کنند. بنابراین قبل از هر چیز باید از خودمان هم انتقاد کنیم. همگی ما علاقه زیادی داریم تا نقش مظلوم و قربانی را بازی کنیم. اینکه باید قبل از تصمیمات اینچنینی مشاوره بگیرد با متخصصان گفتوگو کند و بررسی جامعتری کند اولویت ندارد.ایکاش مردم همانطور که در میدان میوه و ترهبار به انتخاب سیب و گلابی و پرتقال توجه میکنند و مراقبند تا یک سیبزمینی خراب و پرتقال چروک خورده نصیبشان نشود در سایر حوزههای اقتصادی و مالی هم این اندازه توجه داشتند. بیدقتی، سهلانگاری و طمع هم سهمی است که باید برای جامعه و آسیب دیدگان در نظر گرفت.
۳) موضوع مهمتر اما به کاستیهایی بازمیگردد که در نظام حکمرانی ایران وجود دارد. وقتی در کشوری نمایندگی برندی مانند اپل (علیرغم این همه تقاضا) وجود ندارد تا مردم ایران هم مانند همه جای دنیا به صورت قانونی کالای مورد نظر خود را خریداری کنند، از سوی دیگر اپل هم مانند روال سایر کشورها نمیتواند کالای خود را وارد ایران کند و به فروش برساند، طبیعی است که مردم گرفتار شیادان و کلاهبرداران شوند. وقتی در ایران اپراتورهایی دارید که موبایل و برندهای آن را عرضه نمیکنند اوضاع همین میشود. در انگلیس، فرد میتواند یک خط همراه بخرد و به صورت قسطی چند ساله گوشیهای آیفون و… را نیز همراه آن بخرد. وقتی اینگونه نیست مردم ناچارند از طریق واسطهها این نیازها را تامین کنند. واسطههایی که به دلیل فقدان نظارت، عدم شفافیت در تجارت ایران، عدم وجود نمایندگیها و مشکلات در ورودی کالاها و… مردم را تیغ میزنند و بار خود را میبندند. این وضعیت فقط مختص گوشی موبایل نیست. برای خرید کتانی، لوازم خانگی، خودرو، لپتاپ و…شرایط همین است. بسیاری از مردم ایران ناچارند اقلام استوک را به قیمتهای اصلی و جهانی خریداری کنند.
سپس ۶ماه بعد این جنس خراب میشود و سرمایه مردم بر باد میرود. این روند اشتباهی است که در اقتصاد ایران حاکم است. اقتصاد ایران مانند جزیرهای دور افتاده است که ارتباطی با برندهای اصلی و شرکتهای مادر جهانی ندارد، تک افتاده است. راهکار پایان دادن به این معضل هم توجه به اقتصاد بازار آزاد است.
۴) موضوع مهم بعدی، فقدان نظارت است. در ایران بدترین نوع نظارتها را شاهدیم در ایران نمیتوان یک جنس مشخص را با یک قیمت ثابت پیدا کرد. هر فروشندهای هر قیمتی را که دوست دارد، تعیین میکند. هیچکس هم نظارتی بر روی آن ندارد. بسیاری از کارشناسان گفتند و هشدار دادند این کمپانی در حال تقلب است. ایکاش بررسی میشد و مهر تایید یا مردودی بر آن زده میشد. این نخستین کلاهبرداری در ایران نیست، آخرین آن هم نخواهد بود. تا زمانی که این ضرورتها مورد توجه قرار نگیرد، وضع همانی است که بود…